صدای نسل سوم

"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...شیعه می پژمرد اگر زینب نبود"

صدای نسل سوم

"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...شیعه می پژمرد اگر زینب نبود"

پیام های کوتاه
  • ۲۷ مرداد ۹۶ , ۰۲:۱۱
    "مرگ"
  • ۲۷ خرداد ۹۶ , ۱۰:۵۹
    "دعا"
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

گرسنگی مرا هر روز به شمارش میوه های درخت می اندازد.فاصله ام تا انجیرهای پشت پنجره اتاقم زیاد نیست,انجیر هم کم ندارد اما وقتی دستت به آنها نمی رسد یعنی روزی تو نیست ,روزی گنجشک هاست.
#ناخنک به روزی دیگری ممنوع#



افسرمولا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۵۳
افسر مولا

دلم شروع دومینوی نابودی شیطان می خواهد...
من مهره ی اول را روی مهره ی دوم آوار کنم ،بقیه اش را خدا وعده داده است.
کاش بشود آنچه قرار است بشود...

افسرمولا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۲
افسر مولا
دلتنگی از فوران چشمه ی محبت دو طرف متولد میشه.
خیلی از اوقات به کسی علاقه داری ,نبینیش دلتنگ میشی,به هربهانه میخای کنارش باشی و... اما یه روزی میرسه که مرگ بینتون جدایی میندازه,دیگه نمیتونی ببینیش, مگر توی خواب! فقط خواب.
تازه وقتی از خواب بیدار میشی از گریه به هق هق میوفتی مثل اون بچه ای که مشغول بازی میکننش تا مادرش بتونه بره درمانگاه,به نوبت دکترش برسه و زود برگرده،بچه تا مامانشو میبینه از شدت گریه سرخ میشه...تا یه مدت گریه اش بند نمیاد!
وقتی محبت بین دوتا بشر میتونه اینجوری باشه،محبت بین انسان و خدا نمیتونه معجزه بکنه؟
میتونه...
خدای من
همه ی اسباب بازی های دنیا رو که منو ازت دور میکنه از جلوم بردار،نمیخوام لحظه ای آغوش گرمت رو فراموش کنم...

زرنگ نوشته های افسرمولا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۲۷
افسر مولا
آدم ها فقط یکبار 22ساله میشوند،و دیگر تکرار نمی شود.آنقدر انسان با اختیار آفریده شده است که می تواند بدون درنظر گرفتن خدا،اختیار و آزادی دیگری را سلب کند،نشاطش ،تحرکش ،استعدادش را برباید و همچنان روزگار بگذراند،بی آنکه پشتش را نگاهی بیاندازد!
اما آنکه حقش تضییع شد دیگر 22ساله نمی شود!
مثل قناری که از آواز افتاده نطقش کور میشود!
مثل کودکی که روی نقاشی تازه اش چای ریخته باشی زل میزند.
حالا او هم زل میزند ،دیگر حال دوره های آموزشی را ندارد،سرش را می خاراند،انگار نه انگار خودش روزی استاد این مباحث بود و چون عقاب با استاد پنجه در پنجه مباحثه داشت...

خدایا نیامرز آنکه آگاهانه بر نقاشی کودکی چای ریخت!
نیامرز آنکه نشاط و تحرک بنده ات را با بی رحمی هضم کرد.
تو میبینی...

تلنگر زخمی افسرمولا
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۰۰
افسر مولا

وقتی روزگار بی معطلی می گذرد و گرد سفیدی بر رخسارت می پاشد...دیگر چه نیازیست به کرم و پودر و پنکیک؟!

پس کار را به کاردان بسپار و هزار کار نکرده ات را از سر بگیر...


افسوس که ایّام  جوانـــــــی   بگذشت               هنگام  نشاط  و  شادمانی بگذشت
تا چشم گشودیم  در این باغ،   چو گل               هفتاد و  دو سال   زندگانی بگذشت

محتشم کاشانی


تفکرنوشته های افسرمولا


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۳۹
افسر مولا