صدای نسل سوم

"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...شیعه می پژمرد اگر زینب نبود"

صدای نسل سوم

"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...شیعه می پژمرد اگر زینب نبود"

پیام های کوتاه
  • ۲۷ مرداد ۹۶ , ۰۲:۱۱
    "مرگ"
  • ۲۷ خرداد ۹۶ , ۱۰:۵۹
    "دعا"
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

م ح س ن ح ج ج ی

اگر از پیکره ی نام تو 

حج را کسر کنیم 

تنها از تو یک "نسیم"باقی می ماند...

نسیمی مسیحایی که زنده می کند هر دل مرده ای را

به گمانم تو از ازل تنها برای وصال به اربابت پای در دنیا نهادی...

و چه زیبا رسمِ عاشقی را به جا آوردی

چقدر شبیه محبوبت شدی 

محبوب تو حج را رها کرد تا 

ما راه را گم نکنیم


#دل نوشته افسرمولا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۶ ، ۱۵:۱۳
افسر مولا
یه تیکه گوشت که جلوش دو ردیف دندون از جنس سنگ چیده شده

فرمانِ برداشتن این سنگها از جلوی این تیکه گوشت رو مغز صادر میکنه 
به صورت اعمال ارادی 
یعنی فرد اراده میکنه و مغز دستور رو صادر میکنه...
پس اراده ما خیلی نقشش مهمه 
مغز یه صندوقچه ست از افکار و عقاید ما 
که پر شدن این صندوقچه با اراده رابطه داره 


گاهی با زبون یه حرفی رو میزنیم 
و گوش هارو مسحور میکنیم
گاهی اگه زبون از کار افتاده باشه
دست ما حرفِ زبونو یادداشت میکنه
و اونوقت
چشم هارو مسحورِ حرفِ زبونمون میکنیم
یعنی 
این زبون 
کارش این هست که حرف بزنه 
حالا یا با تکون دادن خودش و ایجاد صدای مفهوم
یا با نوشتن
یا با اشاره دست و....

اما مهمتر از همه اینها 
اون تفکری هست که توی صندوقچه مغز ذخیره شده
اون عقیده ای هست که توی قلب نشسته

هر فردی میتونه هم چشم ها و هم گوش ها رو سِحر و جذب کنه 
اما اینکه چی رو انتقال میده خیلی مهمه

حالا با اینهمه سازو کاری که خدا گذاشته برامون
بهتر نیست یه کم به حال و روز صندوقچه ی مغزمون برسیم؟

#افسرمولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۶ ، ۱۹:۵۱
افسر مولا

من پا به پای تو دنبال حق دویده ام

من با چشمانم دیدم که چطور 

باطل را به جای حق به خورد عوام و خواص نابینا دادند

من با تو بودم

و دیدم چطور حق را ندیدند 

من پا به پای تو دویدم

پا به پای تو از پا افتادم

پا به پای تو از فرط خستگی نشستم

من پا به پای تو تجدید قوا کردم

من پا به پای تو غمگین شدم اما فرق تو با من 

وسعت دلمان بود

تو دلت دریاست و تمام اشک هایی که از کوچکی قلبم لبریز میشد و از چشم هایم جاری میشد....تو تمام آن اشک های نریخته را در وسعت قلب دریایی ات جا میدادی...


خدا کند من هم قلبی به وسعت آسمان بیکرانه داشته باشم...

افسرمولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۶ ، ۰۰:۵۸
افسر مولا

"بعد از مراسم شام غریبان بیت رهبرى، آقا خطاب به میثم مطیعى نکات مهمى فرمودند که بیش از آنکه شخصی باشد بیانگر شاخص‌های مداحی انقلابی است.

آقا فرمودند: می‌دانم بعد از عید فطر خیلی شما را اذیت کردند و فشار آوردند، هم به شما و هم به شعرا؛ اما مطلقا اعتنا نکنید.

شما یک حرف کاملا درست و محکمی زدید. تردید نکنید. من نظرم را همان موقع به اطرافیان هم گفتم. کار شما کاملا درست بود.

اصلا محل نگذارید به این حمله‌ها و بدانید کار شما مؤثر است. شما روی این جوان‌ها تاثیر دارید. این جمعیتی که امشب آمده بود تاثیر می‌پذیرد از شما.

در آن شعر هم هیچ اهانت نبود. مسؤولان رده بالای دولتی آمدند پیش من و گفتند توهین شده؛ من گفتم خیر، هیچ اهانتی نبوده.

خود بنده هم صف اوّلی هستم. صف اوّل یک نفر نیست که؛ ما هم مدعى بودیم و هم صف اوّلى.

در آن شعر هم هست: "ما مدعیان صف اول بودیم"، ولی معلوم شد خبرها جای دیگری است؛ دیگرانی را بردند و ماها جا ماندیم.

هیچ خسته نشوید. اگر بنای بر خسته‌شدن بود آنهایی که قبل از انقلاب زندان رفتند و کتک خوردند و تبعید شدند باید خسته می‌شدند.

سفت بایستید و خسته نشوید. اگر خسته نشوید خداوند به کارتان برکت می‌دهد، و برکت داده است. راه درست همین است که شما دارید می‌روید.

من همیشه شما را دعا می‌کنم، اما سر قضیه عید فطر فقط دعا نبود؛ هم دعا می‌کردم، هم حمایت کردم و نکاتی را به آنهایی که باید می‌گفتم گفتم.

حمایت قاطع رهبر انقلاب از شعر عید فطر میثم مطیعی نشان داد خیلی از مدعیان ولایت‌مداری، از فهم ولیّ زمان خویش فرسنگ‌ها فاصله دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۰۶:۳۲
افسر مولا

در تابوتت آرام خوابیده ای...

میشنوی ؟

سرهایشان را به تابوتت میچسبانند و زیر لب زمزمه هایی میکنند...

میبینی آقا محسن؟

 تا چشمشان به تابوتت میوفتد,اشک هایشان سرازیر می شود...

به حال خودشان اشک میریزند...میدانند که تو حالت خوب است...

به حال خراب خودشان اشک میریزند 

شنیده ای پشت مسافر آب میریزند؟

این جماعت میخواهند پشت شما که مسافری به بهشت هستید آب بریزند 

و تمام آن آبها را در چشمانشان جمع کرده اند...

همه می خواهند با چشمانشان راهت را آب و جارو کنند


می شنوی؟

یکی از تو شهادت می خواهد

یکی گرفتار است 

یکی میخواهد که سلامش را به ارباب برسانی

یکی می گوید امسال اربعینم را از تو میخواهم 

یکی می گوید سالهاست در باب الجواد می نشینم

 اما انگار تو بهتر میتوانی از امام رضا برات بگیری 

تو برات شهادت گرفتی 

من برات کربلا میخواهم

می شنوی آقا محسن؟

گفته بودم زودتر برگرد که خیلی ها منتظرت هستند...

آقا محسن 

چقدر به حال تو غبطه میخورم

چقدر سینه ام پر درد است که تو فهمیدی چطور ثانیه هایت را در راه خدا ذبح کنی اما من در این دنیا غرق می شوم

دنیا مرا با خودش می برد 

مارا فراموش نکن آقا محسن

به داد ما برس...


#شهید محسن حججی

افسر مولا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۶ ، ۰۰:۴۵
افسر مولا