کوله ام زیرسرم گذاشتم و خوابیدم...
سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۳۴ ق.ظ
خسته ام
کوفته ام
سردرگمم
اما دلم خستگی میخواهد
خستگی آن شبی که
کوله به دوش
بعد از غروب آفتاب
تمام موکب ها پر شده بود ...
و بعد از کلی پیاده روی با پاهای تاول زده
در مسجد شهید حکیم به فضایی نیم متر در دو متر پناه بردم
عینک را در آوردم
کوله ام را زیر سرم گذاشتم ...و خوابیدم...
#افسرمولا
۹۹/۰۶/۱۸