گاهی دلم هوای راه رفتن در لابه لای ساعات و زمانه را می کند..مثلا اربعین و محرم و صفر نیست اما دلم میخواهد کوله پشتی ام را از کمد بردارم ، زیپش را باز کنم ،کفش کتانی مشکی ام را بیرون بیاورم و ساعت ها نگاهشان کنم و غرق در مسیر نجف تا کربلا ،زیر کتری را روشن کنم و چای غلیظی دم کنم ...تا دم نکشیده ،استکان شیشه ای کوچکی را تا کمر از شکر سفید کنم ...من هوایی می شوم و دلم نشستن کنار باب ثعبان مسجد کوفه را می خواهد...نه کسی مرا میبیند نه کسی مرا میشناسد نه کسی مرا از آنجا می راند...این دل گاهی حال و روز مرا نمیخواهد درک کند..
#افسرمولا