چرا نگران ذریه ات نیستی؟!
جوانب قضیّه را بسنجید، ببینید چه چیزهایى است که موجب میشود
جامعهى ما دچار میل به کمفرزندى بشود. این میل به کم بودن فرزند،
یک عارضه است؛ والّا انسان بهطور طبیعى فرزند را دوست میدارد.
چرا ترجیح میدهند افرادى که فقط یک فرزند داشته باشند؟
چرا ترجیح میدهند فقط دو فرزند داشته باشند؟
چرا زن بهشکلى، مرد بهشکلى پرهیز میکنند از فرزنددارى؟
اینها را بایستى نگاه کرد و دید عواملش چیست؛ این عوامل را پیدا کنید،
براى علاج این عوامل بیمارىزا - که به اعتقاد بنده
اینها عوامل بیمارىزا است -
متخصّصین و صاحبان اندیشه را بخواهید فکر کنند.
فرض کنید مثلاً بالا رفتن سنّ ازدواج؛ خب بلاشک یکى از چیزهایى که بارورى را
محدود میکند، بالا رفتن سنّ ازدواج است؛ خب، این یکى از کارهایى است
که باید در کشور فکر بشود. چرا سنّ ازدواج در کشور ما بالا رفته؟
مگر جوان هفده ساله، هجده ساله، نوزده ساله،
احتیاج ندارد به اطفاء نیاز جنسى و غریزهى جنسى؟
ما باید به این فکر کنیم. خب، از آنطرف میگویند که اینها خانه ندارند،
شغل ندارند، درآمد ندارند؛ ببینیم چگونه میشود کارى کرد که
همهى اینها با هم جمع بشود.
ما نباید تصوّر بکنیم که حتماً بایستى یک نفرى
یک خانهى مِلکى داشته باشد،
یک شغل درآمددارى داشته باشد، بعد ازدواج بکند؛ نه،
اِنَ یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه؛
این قرآن است [که] با ما دارد اینجور حرف میزند.
فرهنگسازى در این مسئله مثل خیلى از مسائل دیگر اجتماعى،
حرف اوّل را میزند؛ باید فرهنگسازى بشود که
متأسّفانه امروز این فرهنگسازى نیست، تعطیل است؛
با اینکه حالا گفتهشده،ما هم گفتهایم،دیگران هم گفتهاند،در مجلس هم مطرح
شده، بعضىها هم کم و بیش اینجا و آنجا بحث میکنند،
لکن کار فرهنگى به معناى صحیح انجام نگرفته.
اکتفا نکنید به اینکه یک میزگردى تشکیل بشود و سخنرانىاى گذاشته بشود و
بعد مثلاً تعدادى مقاله چاپ بشود؛ اینها کارهاى لازمى است، امّا ناکافى است؛
بایستى از امکاناتى که در کشور وجود دارد استفاده کنید، فکر را در کشور
بگسترانید؛ آنوقت فکرى هم که گسترش پیدا میکند،
باید فکر عمیق و اساسى و منطقى و قانعکننده براى هر کسى باشد...