لباس زر دوز پادشاه!
یه قصه تکراری هست که این روزا خیلی به درد میخوره...
قصه همون پادشاهه که سه تا خیاط اومدن که برای جشن تولدش
یه لباسی بدوزن که هیچکی تا حالا از اون نداشته باشه و
از نخ های طلا دوخته شده باشه و...
ویژگی خاص این لباس این بود که هرکس که عاقل باشه
میتونه ببینه و هرکس نادون و جاهل باشه لباس رو نمیبینه!
روز جشن شدو لباس رو با هزار تعریف تن پادشاه کردن،
تمام خدم و حشم و خود پادشاه چون از ویژگی خاص لباس
مطلع شده بودن،مجبور بودن تعریف و تمجید کنن و...
وقتی پادشاه اومد بین مردم و هیچ لباسی جز لباس زیر،تنش نبود،
یهو یه بچه کوچولو از تو جمع شروع کرد به مسخره کردن پادشاه
با اون شکم بزرگش،اما تو همون جمع مردم ،یه عده بودن که
میترسیدن بگن پادشاه لخته!
وضعیت فرهنگ هم تو کشور ما شده حکایت لباس پادشاه!!!
علی جنتی:متأسفانه یک فرهنگ نامناسب غربی را در آمریکا و
بسیاری ازکشورهای اروپایی شاهد هستیم که آقایان و خانم ها
علاوه بر دست دادن، روی یکدیگر را میبوسند.
وی خاطرنشان کرد:
خانم حاتمی تلاشش بر این بود که نوع پوشش او
به گونه ای متین و حضورش مطابق با معیارهای ارزشی ما باشد.
فکر می کنم او در این قضیه غافلگیر شد
اما در هر صورت قابل قبول و دفاع نیست.
ملاحظه فرمودید؟
طرف رفته با این لباس متین!!!با مستر ژاکوب دست داده،روبوسی کرده...
چقد راحت،وزیر فرهنگ میاد و میگه:
این خانم متین پوش،غافلگیر شده!!!
آخه مرد حسابی!
مگه اولین بارش بود که ژاکوب رو دیده بود؟!
مگه اولین بارش بود تو این جور جاها سر در آورده بود؟!
خدایا مارو به روز اون پادشاه و اون مردم ترسوی اون قصه ننداز!
آمین یا رب العالمین