"خدحافظ تابستان"
پنجشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ب.ظ
در تاریکی مطلق شب ,
صدای انعکاس موج دریا ,
کورسوی نور ماه
و خیسی ماسه های زیر پا
اینجا،انتهای آسمان به کرانه ی دریا دوخته شده, روی محل دوخت که اتو میخورد،دیگر خط دوخت مشخص نیست!
اینجا خیاط روزگار چقدر به من نزدیک تر می شود.به ستاره های پاشیده در تاریکی شب که نگاهم را میدوزم,دلم میخواهد که همه ی خودم را به او بسپارم,همه ی همه .
متر و قیچی دست اوست و من مطیع تقدیرنوشته های خدای سیاهی شب هستم.
چقدر دلم تو را بهانه می کند خدااا...
چقدر دلم میخواهد خودم را پرت کنم در آغوشت ای خدای صدف هایی که شبها روبه نور مهتاب خودشان را برنزه نه! سپید می کنند...
امشب صدای موج آب با شب های دیگر فرق دارد، تمام ماهی ها دارند ،کر میکشیند...آمدن پاییز را به ماه تبریک می گویند.
دریانوشته ی افسرمولا
بی ربط:
الها!تا مرا پاکم نکردی،خاکم مکن.
صدای انعکاس موج دریا ,
کورسوی نور ماه
و خیسی ماسه های زیر پا
اینجا،انتهای آسمان به کرانه ی دریا دوخته شده, روی محل دوخت که اتو میخورد،دیگر خط دوخت مشخص نیست!
اینجا خیاط روزگار چقدر به من نزدیک تر می شود.به ستاره های پاشیده در تاریکی شب که نگاهم را میدوزم,دلم میخواهد که همه ی خودم را به او بسپارم,همه ی همه .
متر و قیچی دست اوست و من مطیع تقدیرنوشته های خدای سیاهی شب هستم.
چقدر دلم تو را بهانه می کند خدااا...
چقدر دلم میخواهد خودم را پرت کنم در آغوشت ای خدای صدف هایی که شبها روبه نور مهتاب خودشان را برنزه نه! سپید می کنند...
امشب صدای موج آب با شب های دیگر فرق دارد، تمام ماهی ها دارند ،کر میکشیند...آمدن پاییز را به ماه تبریک می گویند.
دریانوشته ی افسرمولا
بی ربط:
الها!تا مرا پاکم نکردی،خاکم مکن.
۹۵/۰۷/۰۱