صدای نسل سوم

"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...شیعه می پژمرد اگر زینب نبود"

صدای نسل سوم

"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...شیعه می پژمرد اگر زینب نبود"

پیام های کوتاه
  • ۲۷ مرداد ۹۶ , ۰۲:۱۱
    "مرگ"
  • ۲۷ خرداد ۹۶ , ۱۰:۵۹
    "دعا"
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

تاریخ تکرار مکررات است و شهدا برجسته ترین تاریخدان های عالم هستند ...شهدا گزینه های صحیح را بی معطلی انتخاب میکنند و منتظر لبخند و یا گریه دنیا و اهالی زمین نمی مانند...شهدا می دانند راهی که میروند برای عده ای قابل درک نیست و می دانند که توسط آنها محکوم هم میشوند 

اما راهشان را می روند 

شهدا درگیر حواشی که در مسیرشان کاشته اند نمیشوند

چون شنیده اند :

خون شهید بیدار می کند...

شهید می رود 

تا من بیدار باشم

تا حواسم باشد 

از آدمهایی نباشم که حقیقت را وارونه میبینند 

تا از آن آدمهایی نباشم که پای چوبه دار شیخ فضل الله نوری رفتند 

و خیال میکردند بااین حکم, اسلام نجات یافته است!


در این دنیا 

گاهی اگر حقایق را ببینی , سرت را میزنند

اگر زبان به حقیقت باز کنی زبانت را میبرند

شهدا رفتند تا ما از خواب بیدار شویم

شهدا سر دادند تا حقیقتی را که با چشمان همان سر دیدند , نشانمان دهند...

تا زیر لگد های دشمن به هوش نیاییم!

شهدا رفتند 

ما هم می رویم

ولی این کجا و آن کجا؟!


افسر مولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۰۲:۵۷
افسر مولا
ان فضل بید الله ...
خدای من
کاش عده ای میفهمیدند

کاش میدانستند وقتی زور میزنند که بالا بروند و تو نمیگذاری,آن زمان از تلاش بی موردشان خنده ات میگیرد...

#حدیث قدسی
افسر مولا
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۲۱
افسر مولا

دلم قرار ندارد 

و هر جمعه با خودم تکرار میکنم

که اگر بیایی و بگویی آهای افسر مولا

چه کاری از دستت بر می آید برای اسلام ...؟

کجای بار این دولت کریمه را میتوانی به دوش بکشی؟

در پاسخ به این سوال 

آنقدر بیچاره میشوم که حال کسی را دارم که هر لحظه بخاطر 

نداشتن جواب و اتمام وقت برگه امتحانش را دارند از زیر دستش میکشند...

کاش روزی خودم را در جغرافیای ظهورت پیدا کنم...

من گمشده ام

هیچ قطب نمایی به من نمیگوید کجا ایستاده ام

ای قطب عالم امکان...پیدایم کن...


افسرمولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۷
افسر مولا

وقتی شبها پشت بوم خونه دراز میشی و به آسمون زُل میزنی...

یه دفعه میبینی یه ستاره هم چشمک میزنه هم حرکت میکنه...

بعدش تازه دو زاریت جا میوفته که 

اون ستاره نیست...

هواپیماست...


اما دلیل چشمک زدن های هواپیما به ما زمینی ها جالبه..

وقتی شب پرواز داری

هواپیما که از زمین بلند میشه 

میره لای ابرها و....

بالای بالا

اونوقت وقتی از پنجره به زمین نگاه میکنی

مثل آسمونه

همه جا سیاه ولی پر از نقطه های نورانی

مثل یه صفحه مخمل مشکی که روش اکلیل پاشیدن..

هواپیما وقتی توی آسمونه 

ما زمینی هارو آسمونی میبینه

مارو ستاره میبینه

برا همین بهمون چشمک میزنه...



راستی 

چرا توی شب 

زمین و آسمون خدا انقد شبیه هم میشن..؟


افسرمولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۶ ، ۰۲:۰۱
افسر مولا

اینجا که مینشینی

انگار تمام صحن و سرای امامرضا(ع) را 

در صحن حضرت معصومه (س)

جای داده اند...


دلتنگی 

بابا....عمه...


#کاظمین...امام جواد...امام کاظم

افسر مولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۸
افسر مولا


حضرت امام خامنه ای:

شهید حججیِ عزیز در دنیایی که روزنه‌های اغواگر صوتی و تصویری فراوانی وجود دارد، چنین درخشید و خداوند او را همچون حجتی در مقابل چشم همگان قرار داد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۲۰
افسر مولا

کار تنش زیاد ولی وقت من کم است

یک شب برای شست و شوی این بدن کم است

بانوی من نحیف نبود، این چنین نبود

وقتی نگاه می کنمش ظاهراً کم است

در زیر پارچه ورمش گم نمی شود

آن قدر واضح است که یک پیرهن کم است

باید چگونه جمع کنم این بساط را


فرصت کم است و آب کم است و کفن کم است

آئینه آمدی و ترک خورده می روی

یعنی برای بردن تو چهار زن کم است

پیراهن حسین که کارش تمام شد

پس جای غُصّه نیست اگر یک کفن کم است

بالت، پرت، تنت، همۀ پیکرت خدا

این زخم ها زیاد ولی وقت من کم است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۰۵
افسر مولا
وقتی بدن انسان زخمی میشه 
اولین اتفاقی که میوفته 
تمام بدن بسیج میشه برا انعقاد خون توی محل آسیب دیده
و توی 10 دقیقه تکمیل میشه
تا 3 روز مونوسیت ها محل زخم رو نگهبانی میدن تا عفونی نشه
بعدش کلاژن میاد و نهایتا پوست تا حدودی ترمیم میشه و کشش پیدا میکنه و...
افسرهای جنگ نرم هم توی نبرد جسمی و عقلی 
گاهی بدجور زخمی میشن
اما خونریزی هاشون و زخم هاشونو نمیشه با چشم سَر دید 
التیام اون زخم ها هم گاهی ماه ها و یا سالها زمان میبره
مثل مراحل ترمیم یک زخم پوستی....بستگی به عمق زخم داره
گاهی افسر برای جنگیدن وارد حوزه ی استحفاظی یک جبار جاهل میشه
و برای تفهیم زیر دستهای اون جبار باید نبرد خاموش بکنه 
و این نبرد خاموش یه جاهایی صداش در میاد 
اونجاست که یک تنه باید زخم بخوره 
اما این نشونه ی خوبیه برای یقینِ افسر 
که داره خوب میزنه به هدف
چون قطاری که ایستاده رو کسی سنگ نمیزنه!


برای التیام زخم های نبرد خاموشم زمان نیاز دارم
رودی شدم برای برداشتن سنگ های مسیرم
اینک برای زدودن آلودگی هایی که در مسیر همراهم شده
برای عروج
برای پاک شدن
رنگ خدا شدن
زمان نیاز دارم 


 
عملیات با موفقیت و رضایت الهی به پایان رسید.
16 ماه تجربه

افسرمولا
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۵۶
افسر مولا

داشت وسایلشو جمع میکرد

آخه باید خونه رو تخلیه میکردن و میرفتن توی یه خونه دیگه

فقط باید وسایل ضروری رو بر میداشت

چون خونه ی جدیدشون کوچولو بود 

میگفت:مثل پیاده روی اربعین

که فقط به اندازه یه کوله پشتی میتونی وسیله ببری با خودت....

داشتم سررسیدهامو جمع میکردم که یه دفعه دیدم توش نوشتم:

در مورخه فلان خواب دیدم:

.......بهم گفتن وصیت کن این تربت رو بذارن توی کفنت و من التماس میکردم که فقط بهم به اندازه ی این وصیت نوشتن فرصت بدید ....که بتونم بعد از مرگم این تربت رو همراهم کنم....


یهو یاد مرگ افتادم

کوچ کردن از دنیا

اونجا که دیگه هیچی نمیتونی ببری

کوچی که اصلا بهت زمانشو از قبل اعلام نمیکنن...

حتی لباسهاتو هم نمیذارن با خودت ببری...


اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا...

افسر مولا

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۲
افسر مولا
مرگ آمد و ریخت رنگ لبخند از من
یکباره جهان برید پیوند از من
آنان که به همراهیشان دلبستم
تابوت مرا نیز گرفتند از من

#خدایا میخواهم زنده بمانم
#شهیدان زنده اند, الله اکبر

افسر مولا
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۱
افسر مولا