حمله به خواهران چادری و آمر به معروف و ناهی از منکر وارد فاز جدیدی شده است و به نظر می رسد برنامه ای سازماندهی شده در پشت این اقدام شنیع درحال شکل گیری است.
اولین مورد از این دست اقدامات مجرمانه پونک تهران به وقوع پیوست و طی آن، خواهر جوان محجبه ای که قصد داشت با تذکر لسانی و لحنی خوش، بانوی بدحجابی را از عواقب رفتارش مطلع نماید، با هجوم گستاخانه ی او مواجه شد به نحوی که دخترک بدحجاب، حتی اقدام به کشیدن چادر و روسری از سر این عامل به دستور شرع مقدس نمود اما موفق به انجام آن نشد.
در دومین اتفاق خواهر محجبه ی دیگری در محله خانی آباد دو دختر بی حجاب را مشاهده می کند که روسری هایشان را به گردن آویزان کرده اند. این خواهر چادری که فرزند سه ساله اش را نیز به همراه داشت، درصدد تذکر لسانی برآمده بود که با هجوم گستاخانه ی آن دو دخترک بی حجاب و همچنین تعدادی از اراذل و اوباش محله مواجه می شود که آثار کبودی ناشی از ضرب و شتم، بر صورت آمر به معروف و ناهی از منکر مشهود می باشد.
این دست اتفاقات، اگرچه شباهت هایی با برخی رفتارهای طی چند سال گذشته دارد اما در نوع خود جدید است و هوشیاری بیشتر مسئولان و امت حزب اللهی را می طلبد.
بی آنکه بخواهیم مساله را سیاسی کنیم، اما قطعا در ریشه یابی چرایی بروز چنین اقداماتی، رویکرد کلی مسئولان تاثیر به سزایی دارد. حزب الله خاطرات تلخی از دوران سیاه فرهنگی دولت به اصطلاح اصلاحات در ذهن دارد. دورانی که به واسطه ی تکرار بیش از حد کلمه آزادی و عدم تبیین حدود آن، امر بر عده ای فرصت طلب مشتبه شده بود که آزادی یعنی بی بندوباری. وقتی جماعت گریزان از حدود اسلامی دیدند که در روزنامه های دوم خردادی آن دوران، حتی به مقدس ترین مقدسات، که سیدالشهداست(ع)، بی احترامی می شود، فضا را برای بروز رفتار غیرمشروع خود باز دیدند و اقدامات سخیفی را مرتکب شدند.
بسیاری از برهنگی های فرهنگی و غرب زدگی های عده ای از مردم جامعه ی امروزی ما، میراث ننگین آن دوران می باشد.
امروزه نیز، تکرار افراط کلمه "اعتدال" و عدم تبیین آن از سوی تازه سرکار آمده ها، علیرغم تاکیدات مسئولان دیگر نظام، از سویی و بازگشت تعدادی از عناصر تندروی غربزده دوران اصلاحات به فضای رسانه ها و سوءاستفاده ی آنان از فضای جدید، موجب گستاخی عده ای دین گریز شده است.
اینجاست که ماموریت های تازه و جدید برای حزب الله عزیز و البته مظلوم موضوعیت می یابد. درواقع حزب الله باید خود را برای 4 سال دفاع مقدس نوین تجهیز کند و فریب خاموشی سیاستمداران قدرت طلب را نخورد.
اگر فضای سیاسی کشور به جهت پاره ای مسایل دچار تغییراتی شده، اما در فضای فرهنگی- مذهبی نباید عقبگرد احساس شود چه اینکه این عقبگرد فرهنگی، پایه های جامعه را دچار لغزش خواهد کرد.
طی ایام پس از انتخابات، تعدادی از مراجع عظام تقلید از دولتمردان جدید خواستند که بحث برهنگی فرهنگی و وضعیت حجاب را جزو دستورات نخستین خود قرار دهند اما ظاهرا آقایان چنان درگیر مسایل سیاسی، آن هم از نوع حاشیه ای هستند، که زمانی برای رسیدگی به این امر باقی نمی ماند.
ضمن اینکه، حلقه ای که این روزها به عنوان اطرافیان رییس جمهور منتخب مشاهده می شود، بعضا همانانی هستند که در دوران مسندنشینیشان، بیشترین تهاجمات فرهنگی به جامعه اسلامی شکل گرفت و حضرات در خواب توهم تهاجم بودند.
حزب الله باید هوشیاری و آمادگی خود را بالا ببرد. امروز، علاوه بر سایر موضوعات، بحث ناتوی فرهنگی، تهاجم فرهنگی که با برهنگی و ترویج بیش از حد ابتذال، مستقیما بنیان های اعتقادی جوانان را نشانه رفته اند و می کوشند تا نسلی از درون تهی و سست عقیده را برای آینده ی ایران اسلامی و انقلابی تربیت کنند، فعال شده و نفس چاق کرده است.
ضرب و شتم دو خواهر محجبه ی چادری، آن هم صرفا به جهت انجام تکلیف شرعی آنان، امر کوچکی نیست و روال شدن این پدیده، تبعات خطرناک و غیرقابل جبرانی دارد.
اگرچه بعضی از حضرات برای چند روز نشستن روی صندلی قدرت، بدون خط کشی و تبیین مسایل، با بیان عبارات موهوم "لباس شخصی ها" می کوشند تا نظر عده ای جوان فریب خورده را به خود معطوف کنند، اما احکام دین نباید روی زمین بماند و معطل شود.
حزب الله باید در فضای جدید، فعالانه و با کاری تشکیلاتی و با برنامه وارد عرصه شود و نشان دهد که اتفاقا در شرایط سخت، محکمتر کار می کند.
البته استفاده از تجربیات گذشته به شدت موردنیاز است. تجربیاتی که بعضا دیده می شد عده ای در لباس حزب اللهی، به تندروی هایی روی آوردند که موجب بدنامی این عزیزان شد و جالب اینکه همین تندروهای متقلب در لباس حزب الله، بعدها به دامن غربی ها پناهنده شدند.
حزب الله باید با دقت، برنامه، سعه ی صدر اما در نهایت شجاعت و سرزندگی، آماده ی انجام ماموریت های نوین خود باشد؛ ماموریت هایی که به نظر می رسد در نخستین گام، بحث های فرهنگی، امر به معروف و نهی از منکر و از این دست اولویت پیدا کرده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیاء بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات علیهم اجعمین حال که
مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ میباشند، صریحاً اعتراف میکنند که ارتش اسلام به ا
ین زودیها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام
جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند که یک دهم
سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذاردهاند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان
تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که
بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه
یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه
به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت
مینمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67
نگاشته است اشاره میشود.
فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در
طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان
سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر و قدرت
ساختن مقدار قابل توجهی از سلاح های لیزر و اتم -که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است-، داشته باشیم
میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی میگوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی
سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند، او آورده است البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس
بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود.
این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که
بعید به نظر میرسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب میگوید
باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست.
آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کردهاند، مسئولان جنگ میگویند
تنها سلاحهایی را که در شکستهای اخیر از دست دادهایم به اندازه تمام بودجهای است که برای سپاه و ارتش در
سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی میگویند از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی به
دست نمیآید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر میدانید که این تصمیم
برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از
جمهوری اسلامی اگر آبروئی داشته باشم خرج میکنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم
و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول میکنیم.
خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظهای با آمریکا و شوروی و تمام قدرتهای جهان سرسازش نداریم و سازش با
ابرقدرتها و قدرتها را پشت کردن به اصول اسلامی خود میدانیم خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق در جهان پول
و قدرت و حیله و دوروئی ما غریبیم، تو خود یاریمان کن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیاء و اولیا و علماء تصمیم
گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آمیزند و جامعهای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با
مخالفتهای ابوجهلها و ابوسفیانهای زمان خود مواجه شدهاند.
خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم غیر از تو هیچکس را نداریم ما را برای اجرای
فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوند از تو میخواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمائی. گفتم جلسهای
تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظف باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی
شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا میگویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی
انحرافی حرام است و موجب عکس العمل میشود. شما میدانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار
و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامیمان چنین تصمیمی گرفتهاند خدا را در نظر بگیرید و هر چه
اتفاق میافتد از دوست بدانید، و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین.
روحالله الموسوی الخمینی
شنبه 25 تیر67
پاورقی:
۱) نامه امام به مسئولان در خصوص پذیرش قطع نامه، سایت آفتاب، 7 مهر 1385
2) صحیفه امام ج ۲۱ ص۹۲
3) بیانات مقام معظم رهبرىدر مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره) ۱۳۷5/۰۳/۱۴
4) سایت آفتاب، 7 مهر 1385
5) صحیفه امام - جلد 21 - صفحات 123 و 124.
6) بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار نمایندگان دوره چهارم مجلس شوراى اسلامى20/3/1371
مردادماه سال 1386 بود که روزنامه کیهان نوشت از مدتی پیش روز 24 تیرماه
شماری از ارادتمندان رهبر انقلاب فرارسیدن این روز را به عنوان روز تولد رهبری
به یکدیگر تبریک می گویند و امسال درتفاوتی با گذشته علاوه بر ارسال
شاخه های گل، کارت تبریک، پخش شربت و شیرینی، تهنیت از
طریق پیام های تلفنی و... برخی از روزنامه ها نیز، ستون و صفحه و یادداشت
به این روز اختصاص دادند. چند سال پیش وقتی برای اولین بار
سبدهای گل ونامه های تبریک میلاد به ایشان رسید، در
چند کلمه خطاب به یکی از نزدیکان خویش نوشته بودند:
«اولاً، مولود این حقیر در تیرماه نیست و
ثانیاً؛ من و روز تولدم ارزش این محبت ها را نداریم و اینها موجب شرمندگی من است،
درعین حال لازم است از همه آنها تشکر شود.»
تا اینکه در یکی از کتب منتشره از سوی انتشارات قدر ولایت، پی میبرد تاریخ قمری صحیح تولد رهبر
حکیم انقلاب، 28 صفر 1358 هجری قمری است و با پیگیری از مرکز تقویم موسسه فیزیک دانشگاه
تهران آن تاریخ را با تقویم شمسی تطبیق داده و در مییابد
ایشان چهارشنبه 29 فروردین 1318 متولد گردیدهاند.
در همان گزارش سه سال پیش کیهان، به اعتراض ایشان به برگزاری جشنی به مناسبت میلاد ایشان
در یکی از استانها اشاره شده بود و اینکه معظم له در حاشیه برگهای که حاوی آن خبر بود نوشتهاند:
«این کار غلط است، این تولد و امثال آن هیچ جشنی ندارد،
برگزارکنندگان مسئول وقت و عمر و اموالی هستند
که در این کار صرف و ضایع می شود.
من از کسی که برای تولد من جشن میگیرد
به هیچ وجه متشکر نمیشوم و
او را مسئول زیانهای این کار هم میشناسم».
این اعتراض ایشان اما به برگزاری جشن بوده است و این منعی بر شناخت دقیق تاریخ تولدشان ندارد.
چه آنکه امام خامنهای خود بیانات در دیدار اعضاى همایش مرحوم حاج آقا نوراللَّه اصفهانى
در سال 1384 نسبت به اهمال در ثبت تاریخ شخصیتهای برجسته معترض بودهاند و فرموده بودند «
ما باید شخصیتهاى اثرگذار در زندگى سیاسى، زندگى اجتماعى، زندگى علمى و زندگى
اقتصادىمان را درست بشناسیم... من مىبینم اینها در تاریخهایشان دقیق نوشتهاند که فلانکس در
چه تاریخى متولد شد ... یعنى سعى مىکنند این شخصیتها را از لابهلاى انبوه چهرههاى شناخته و
ناشناختهى تاریخ منضبط بیرون بکشند و آنها را روى سکو بنشانند؛ مشخص کنند، و به آنها افتخار کنند.
البته این کارها واقعاً هم تأثیر دارد؛ یعنى اینطور نیست که تأثیر نداشته باشد؛ اما ما نه؛ ما
شخصیتهاى برجستهىمان را البته مىشناسیم، ولى تاریخ وفات خیلىهایشان را هم حتّى
نمىدانیم، چه برسد به تاریخ تولدشان یا تاریخ ازدواجشان با فلان دختر، که معمولاً غربىها این چیزها
را ذکر مىکنند. این، نشاندهندهى این است که ما به شناسایى و پرداخت چهرهى شخصیتهاى
تاریخى خودمان و تحلیل این چهرهها بها ندادهایم و این به ضرر ما تمام مىشود.»
ادامه مطلب
اینجا سوریه است...
هوا بوی گوگرد می دهد.
اینجا تکفیری ها همچون حیوان سر از تن شیعه جدا می کنند
و جگر های آنان را برای احیای عمل مادرشان هند جگرخوار می بلعند.
اگر به 14 قرن قبل سفر کنیم موضوع شفاف تر می شود.
کربلا...
اولاد علی(ع) و سلاله ی حضرت رسول(ص) را به مسلخ برده اند.
یکی در آن طرف کره ی زمین(آفریقا،اروپا،استرالیا و...) داشت آرام نفس می کشید زیر یک درخت.
اما در کربلا
سر حسین(ع) را با تیغ کین از بدن مبارکشان جدا می کردند.
به گمانشان راحت شدند.
قیامها پشت سر هم به خونخواهی حسین(ع)رخ می داد.
نمی دانستند که صدای خون را نمی توان خموش داشت!
مبهوت شدند و مثل دیوانگان با خودشان حرف میزدند و می گفتند:
عجیب است
حسین رفت
پس این صدای کیست؟!
آری،صدای زینب از حنجره ی حسین جاری شد.
و اینچنین نوای ظهر عاشورا به گوش من و تو رسید و تمام کره خاکی را فرا گرفت.
امروز جوان اروپایی که در پیاده رو خیابان و زیر درخت قدم می زند
شنیده است:"کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" را.
حالا همه سراسیمه ی آن صدای زینب شده اند.
دیگر کسی قرار ندارد
این صدا،حق است
این صدا ،آهنربای قلوب آهنین حق گرا شده است.
این صدا دیوار زبان،نژاد و رنگ را شکسته است.
مرز نمی شناسد.
حالا قاتلان پسر فاطمه (س) فهمیدند که از کجا سیلی خوردند.
از "عقیله ی بنی هاشم"
حالا فهمیدند چرا در محضر یزید فرمود:"ما رایت الا جمیلا"
آن ملحدان معاند حیوان صفت آنقدر مشغل الدنیا شدند که 14 قرن طول کشید
که بفهمند "کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود ***شیعه می پژمرد اگر زینب نبود... یعنی چه؟
حالاآن حرامی ها شیپور ها را نواختند و گفتند:
ما هرچه می کشیم از زینب است!!
تهدید کنید.
هدف شلیک گلوله ها را عوض کنید!!
محاصره کنید...
صدای حسین از اینجا شنیده می شود!
حرم را تخریب کنید...
اما خیال خوش،عقلشان را ناکار کرده است!
هنوز دل خوش به سراب هستند.
نمی دانند که زینب کار را تمام کرد.
تقلا بی نتیجه است.
عاشورایی که زینب کبری، نائبة الحسین ،عابدة آل على،بطلة کربلاءقرة عین المرتضى به گوشمان رساند.
عباس ها تربیت نمود
و امروز همان عباس های تربیت شده ی مکتب زینب(س)
پرچمی که روی آن نوشته "کلنا عباسک یا زینب" را روی گنبد طلایش نصب کرده اند
عباس هایی همچون::حسن اسماعیل زلغوط"
از جوانان شیعه لبنانی
مردی که برای دختر کوچکش دو عکس به یادگار گذاشته.
یکی بوسه پدر بر گونه دخترش
یکی خداحافظی با نازدانه اش
امروز همه می دانند در سوریه چه خبر است
عکس العمل ها را ببینید.
وبا شاخص "یا لیتنا کنا معکم" محاسبه کنید که ما امروز کجا هستیم و
نسل فردا ما را کجای تاریخ دفن می کنند؟!
اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْ عَلى جَسَدِ اَخیهـا بَیْنَ الْقَتْلى
حَتّى بَکى لِبُکـائِهـا کُلُّ عَدُوّ وَصَدیق.
سلام بر کسى که گریست بر بدن برادرش در میان کشتگان
تا آنجا که از گریه او هردشمن و دوستى گریست ...
خداوند به حضرت داوود (ع) وحی کرد:
" ای داوود! پنج چیز را در پنج جا قرار دادم و
مردم آن را در پنج جای دیگر می طلبند و هرگز نمی یابند.
علم وآگاهی را در گرسنگی و کوشش گذاردم و
مردم آن را در سیری و راحتی می طلبند.
سربلندی را در اطاعت خودم نهادم و
مردم آن را در دربار پادشاهان و توانگران جستجو می کنند و به آن هم نخواهند رسید.
بی نیازی را در قناعت قرار دادم و
مردم آن را در زیادی مال طلب می کنند.
خشنودی خود را در خشم گرفتن بر نفس قرار دادم و
مردم آنرا در رضای نفس می جویند و نمی یابندش.
راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم و مردم آن را در دنیا می خواهند
و هیچگاه نمی یابندش.
گرفته شده از وبلاگ:عروة الوثقی
برای دیدن اسم عشق تان کمی با انگشتان دست تان
گوشه های چشم تان را بکشید! (مثل ژاپنی ها)