صدای نسل سوم

"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...شیعه می پژمرد اگر زینب نبود"

صدای نسل سوم

"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...شیعه می پژمرد اگر زینب نبود"

پیام های کوتاه
  • ۲۷ مرداد ۹۶ , ۰۲:۱۱
    "مرگ"
  • ۲۷ خرداد ۹۶ , ۱۰:۵۹
    "دعا"
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۲۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

اینجا که مینشینی

انگار تمام صحن و سرای امامرضا(ع) را 

در صحن حضرت معصومه (س)

جای داده اند...


دلتنگی 

بابا....عمه...


#کاظمین...امام جواد...امام کاظم

افسر مولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۸
افسر مولا


حضرت امام خامنه ای:

شهید حججیِ عزیز در دنیایی که روزنه‌های اغواگر صوتی و تصویری فراوانی وجود دارد، چنین درخشید و خداوند او را همچون حجتی در مقابل چشم همگان قرار داد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۲۰
افسر مولا

کار تنش زیاد ولی وقت من کم است

یک شب برای شست و شوی این بدن کم است

بانوی من نحیف نبود، این چنین نبود

وقتی نگاه می کنمش ظاهراً کم است

در زیر پارچه ورمش گم نمی شود

آن قدر واضح است که یک پیرهن کم است

باید چگونه جمع کنم این بساط را


فرصت کم است و آب کم است و کفن کم است

آئینه آمدی و ترک خورده می روی

یعنی برای بردن تو چهار زن کم است

پیراهن حسین که کارش تمام شد

پس جای غُصّه نیست اگر یک کفن کم است

بالت، پرت، تنت، همۀ پیکرت خدا

این زخم ها زیاد ولی وقت من کم است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۰۵
افسر مولا
وقتی بدن انسان زخمی میشه 
اولین اتفاقی که میوفته 
تمام بدن بسیج میشه برا انعقاد خون توی محل آسیب دیده
و توی 10 دقیقه تکمیل میشه
تا 3 روز مونوسیت ها محل زخم رو نگهبانی میدن تا عفونی نشه
بعدش کلاژن میاد و نهایتا پوست تا حدودی ترمیم میشه و کشش پیدا میکنه و...
افسرهای جنگ نرم هم توی نبرد جسمی و عقلی 
گاهی بدجور زخمی میشن
اما خونریزی هاشون و زخم هاشونو نمیشه با چشم سَر دید 
التیام اون زخم ها هم گاهی ماه ها و یا سالها زمان میبره
مثل مراحل ترمیم یک زخم پوستی....بستگی به عمق زخم داره
گاهی افسر برای جنگیدن وارد حوزه ی استحفاظی یک جبار جاهل میشه
و برای تفهیم زیر دستهای اون جبار باید نبرد خاموش بکنه 
و این نبرد خاموش یه جاهایی صداش در میاد 
اونجاست که یک تنه باید زخم بخوره 
اما این نشونه ی خوبیه برای یقینِ افسر 
که داره خوب میزنه به هدف
چون قطاری که ایستاده رو کسی سنگ نمیزنه!


برای التیام زخم های نبرد خاموشم زمان نیاز دارم
رودی شدم برای برداشتن سنگ های مسیرم
اینک برای زدودن آلودگی هایی که در مسیر همراهم شده
برای عروج
برای پاک شدن
رنگ خدا شدن
زمان نیاز دارم 


 
عملیات با موفقیت و رضایت الهی به پایان رسید.
16 ماه تجربه

افسرمولا
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۵۶
افسر مولا

داشت وسایلشو جمع میکرد

آخه باید خونه رو تخلیه میکردن و میرفتن توی یه خونه دیگه

فقط باید وسایل ضروری رو بر میداشت

چون خونه ی جدیدشون کوچولو بود 

میگفت:مثل پیاده روی اربعین

که فقط به اندازه یه کوله پشتی میتونی وسیله ببری با خودت....

داشتم سررسیدهامو جمع میکردم که یه دفعه دیدم توش نوشتم:

در مورخه فلان خواب دیدم:

.......بهم گفتن وصیت کن این تربت رو بذارن توی کفنت و من التماس میکردم که فقط بهم به اندازه ی این وصیت نوشتن فرصت بدید ....که بتونم بعد از مرگم این تربت رو همراهم کنم....


یهو یاد مرگ افتادم

کوچ کردن از دنیا

اونجا که دیگه هیچی نمیتونی ببری

کوچی که اصلا بهت زمانشو از قبل اعلام نمیکنن...

حتی لباسهاتو هم نمیذارن با خودت ببری...


اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا...

افسر مولا

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۲
افسر مولا
مرگ آمد و ریخت رنگ لبخند از من
یکباره جهان برید پیوند از من
آنان که به همراهیشان دلبستم
تابوت مرا نیز گرفتند از من

#خدایا میخواهم زنده بمانم
#شهیدان زنده اند, الله اکبر

افسر مولا
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۱
افسر مولا

امروز روز زیارتی ات بود...

آب اسماعیل طلایت هم رسید...

مولاجان

ممنونم...امام مهربانم...ممنونم 

زیارت نیابتی....آب سقاخانه ات...اما برایم هوای حرم نمیشود...

تمام وجودم هوایت را میخواهد

چشمانم بارگاهت را میخواهد

بدجور هوای تنفس در صحن جامع رضوی به سرم زده است...

لایقم کن و بطلب آقا جان


افسر مولا

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۲۸
افسر مولا

یا ضامن آهو

ضامن این دل سرگشته ی من هم میشوی؟

حال و هوای زیارتت عجیب در دلم افتاده

کاش دل امام رئوف هم برایم تنگ میشد...

مولاجان

زیارت نیابتی هم قبول است 

خودش توفیق است

اما دلم راه رفتن در صحن جامع رضوی میخواهد

دلم ایستادن در باب الجواد

 و زل زدن به گنبد طلایت را میخواهد..

بطلب مولاجان


افسرمولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۷
افسر مولا

با جماعتی رو به رو هستیم که 

فقط با شنیدن صدای نعره ی داعشیان در تهران

یاد شعار"ماهمه باهمیم "می افتند

وقتی عربده داعش در کشور خفه شد

عده ای  لال شده اند

عده ای هم  می گویند:چرا بخاطر سیاست 

پسر مردم را گوشت جلو توپ می کنید؟!


این روزها شهید حججی بستری برایمان ایجاد کرده که

هرچه در تاریخ خواندیم و شنیدیم,

داریم میبینیم و درک میکنیم...


این روزها زخم زبان شامیان

این روزها خیلی چیزها قابل درک شده...

راستی یک سوال:


چرا حضرت علی(ع) با چاه سخن میگفت!!!!؟؟



خدایا 

عدالتت را شکر

چه میشد به این جماعت به جای مغز, گچ میدادی؟!

اینها که هیچ استفاده ای نمیکنند!



#آکبند

افسرمولا
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۲۲
افسر مولا

میدانم که این روزها سرت حسابی شلوغ است...

گفتم سَر؟!

میپرسی کدام سر؟

همان سری که چشمانش در تصاویر حرف میزند

همان سری که بی هیچ کلامی, طوفان به پا میکند

طوفان جاماندگی...

جاماندن از تو 

جاماندن از کاروانی که تورا سوار کردند و بردند و ما اینجا 

هنوز با دنیا یه قل دو قل بازی میکنیم...

بخند آقا محسن, بخند 

حال ما خنده هم دارد...

به شهدا نگاه دوختی 

پشت نور فانوسشان راه رفتی...عاقبت یک فانوس هم به خودت دادند.

من هنوز در تاریکی ایستاده ام

لایق فانوس بدست گرفتن نیستم 

اما اجازه بده پشت نور فانوست قدم بردارم 

تا گم نشوم...


حسرت نامه افسر مولا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۰۰
افسر مولا