در سیر نباید شتاب زدگی داشت.
اگر جنین قبل از کامل شدن از رحم مادر بیرون بیاید، یا تلف می شود و یا ناقص از کار در می آید.
باید صابر بود و به صانع و مربی خـود اعتماد داشت.
هر وقت کامل شدیم، مربی ما را از حجاب بیرون خواهد آورد.
استاد دولابی
در همین حوالی خودمان
مادری هست که هنوز لب به ماهی نزده
به او گفتند فرزندت در آبهای اروند پر کشیده
در مهریه ی حضرت زهرا به سالار شهیدان پیوسته...
میگفت ماهی ها پسرم را خورده اند
من ماهی نمیخورم
حالا هربار که کربلا میرود
در فرات برای ماهی ها نان می اندازد
روی نان اسم پسرش را مینویسد
میگوید:این نان را بخورید
از یونسم برایم خبری بیاورید...
حالا همان حکایت تلخ
همان انتظار سخت در کوچه پس کوچه های شهر فوعه سوریه
کام خیلی ها را تلخ کرده...
قرار بود اهالی دوشهر "فوعه"و "کفریا" با اسرای داعشی تبادل شوند.
قرار بود با کودکانشان به شهر حلب بیایند و از آن محاصره لعنتی خلاص شوند...
داعشی ها 3 روز خانواده ها را در اتوبوس نگه میدارند
خسته
گرسنه
تشنه
....
بعد از سه روز اجازه میدهد از اتوبوس پیاده شوند
ماشینی شروع به توزیع چیپس میکند
کودکان هجوم می آورند
ناگهان خودرو انتحاری را منفخر میکنند
پیکر نحیف و غرق خون بچه ها به هر سو پرتاب شده...
و برخی از خانواده ها با جنازه ی عزیزانشان به حلب میرسند...
نمیدانم آن مادر اگر در ویترین مغازه ها پاکت چیپس را ببیند
چه حالی می شود؟!
کاش تمام چیپس های دنیا به احترام قلب این مادران صبور جمع می شد
تا زخم مادری به سوزش نیوفتد...
لعنت بر تکفیری ها که گرسنگی در آیینشان جرم است!
راستی جرم حضرت علی اصغر (ع) تشنگی بود...
لعنت الله علی قوم الظالمین
#مستند با صبر زندگی
افسرمولا
من اعتراض دارم
پر از سوالم
اما اطرافم پر از افرادی پر از سوال است....
کسی مرا نمیفهمد
خدایا
کاش آدمهایی را جلوی من سبز کنی که
چون آفتاب باشند و من برای رسیدن به آنها
قد بکشم!
دلم از اینهمه فقر علمی میسوزد
ثانیه های عمرم همچون ساعت شنی درگذر است
من هنوز نیافتم کسی را که برایم آفتاب باشد
کاش در همسایگی شاه نجف بودم
میرفتم در صحن و سرای حضرت زهرا مینشستم
از دور چشم به نور سرخ داخل پنجره های ضریح
میدوختم
و یکی یکی سوالاتم را از مولا میپرسیدم
کاش میشد بجای موسی به دنبال خضر میرفتم و
تا آخر , کلمه ای حرف نمیزدم و می آموختم...
من با کاسه ی نیمه پر که در دستانم دارم
سعی کردم به فکر کاسه ی خالی اطرافم باشم
اما دیگر توان پر کردن ندارم
خدایا کاسه های خالی اطرافم زیاد است...
راهی نشانم بده که سراب تمام شود و به چشمه ای وصلم کن
که از خجالت نشکنم...
افسر مولا
#آثار شهید مطهری
📝 شعری که میثم مطیعی در پاسخ به منتقدان شعرخوانی عید فطر خواند:
ای دوستان که در صف دوم نشستهاید
وی دوستان که در صف سوم نشستهاید
ای دوستان که در صف چارم به هر دلیل
یا این که جایی از صف پنجم نشستهاید
ای دوستان! شما! نه! شما! پشت نردهها
آری شما که غرق تبسم نشستهاید
ای دوستان که در صف شش، هفت، هشت، نُه
فرقی نمیکند صف چندم نشستهاید
دیگر نصیحت صف اول صلاح نیست
ای ناصحان که در دل مردم نشستهاید
صدکلمه: گویند حرف عقل مگویید و مشنوید
دندان نهید روی جگر خاصه روز عید
وحدتشکن مباش و خیانت مکن دگر
دعوت به کار و خدمت و همت مکن دگر
از کارگر ز دست پر از پینهاش مگو
از دردهای سینه بیکینهاش مگو
آیینه تظلم پیر و جوان مباش
فریاد دادخواهی معدنچیان مباش
آخر چه وقت دم زدن از عدل حیدر است؟
نهجالبلاغه بسته بماند وزینتر است
وحدت شکسته هر که به دشمن زند نهیب
حرمت شکسته هر که ز جرأت برد نصیب
هر شکوه از خیانت دشمن خیانت است
باید گذاشت تا به ابد دست روی دست
باید گذاشت تا به ابد دست روی دست
گر پشت پا زدهست به عهدی که بسته است
مداح را چه کار به نقد و نصیحت است؟
مداح، مدح ما کند و بس! کفایت است!
***
صدکلمه: کم نیست حرفهای نگفته هنوز هم
کم نیست دردهای نهفته هنوز هم
ذاکر شوی نفسنفست وقف هیئت است
وقف صدای مردم و نذر عدالت است
آموختیم امر به معروف با حسین
هر کس حسینی است و فدایی است، «یا حسین»
مدح حسین نقد کژیهای امت است
مداح نور دشمن تزویر و ظلمت است
هر دم میان هقهق و حقحق ز حق بگو
چون دعبل و کمیت و فرزدق ز حق بگو
مداح اهل بیت زبان نگفتههاست
فریاد او صدای هر آن کس که بیصداست
قند است نقد، تلخ شده کامشان چرا؟
عریان شدهست دشنه دشنامشان چرا؟
تحریمهای تازه رسیده، به خیر باد!
تحریم دادخواهی و تحریم انتقاد!
هرگز نمیرویم به ترس از میانه، ما
مرد شهادتیم چنین فاتحانه ما
ای مردم همیشه مقاوم به یادها!
ای عمر استوار در این گردبادها!
ای سروهای در دل تاریخ، سربلند!
ای مردم همیشه غریب و شکوهمند!
تنها اگرچه در دل سنگر رها شویم
ما عهد بستهایم زبان شما شویم
زخم زبان ز دوست و دشمن کشیدهایم
توهین نکردهایم، که توهین شنیدهایم
حاشا در این مجاهده کوتاه آمدن
یا با فساد ثانیهای راه آمدن
#میثم صدای ماست
#افسرمولا
آن زنیکه ی خون خوار و حیوان صفت دیروز با چه مباهاتی میگفت:
ما توانستیم جای جلاد و شهید را عوض کنیم....
و چه لذتی میبرد که برخی از ایرانیان کوفی!
صدای مسلم زمانه را نشنیدند و حرف هایی را به زبان آوردند که یا نفهمیدند یا نمیدانند زنده زنده پوست کندن انسان یعنی چه...
راستی میدانید که دیروز فقط یک میتینگ تبلیغاتی منافقین نبود؟!
تاریخ تکرار میشود...
دیروز روز ورود مسلم به کوفه هم بود...
#جای جلاد و شهید عوض نشود.
#اهل کوفه نبودن یعنی بدانیم تا حسین(ع) نیامده
مسلم ولی امر مومنین است...
خون نویسی افسرمولا
امشب دلم به وسعت آسمان گرفت
وقتی به چشمان دخترکی 3 ساله چشم دوختم
دخترکی از موصل عراق
وقتی خانم خبرنگار شبکه المیادین
به او نزدیک میشود
با ترس به خبرنگار زُل میزند
می بوسدش
اما باز هم مثل مجسمه
بی روح و بی اعتماد فقط به او نگاه میکند
عروسکی را به او میدهد
دخترک حتی نگاهش را به عروسک نمی اندازد و
فقط سراسیمه به خانم خبرنگار نگاه میکند...
انگار با چشمانش میخواست بگوید
نکند مثل داعشی هایی که دیدم
این عروسک هم...
لحظه ای به عروسک چشم نمی اندازد...
پدر دستش را باز میکند و عروسک را در دستان دخترک میگذارد...
لعنت بر جنگ
لعنت بر شکستن رویای کودکان موصل
کودکان فلسطینی
ننگ باد بر آنهایی که با بی وجدانی تمام ,
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را با نیش و کنایه دلخون میکنند.
همان سپاه که داعش ستیز است
ننگ باد بر آنها که از منافقین حامی داعش دفاع میکنند.
ننگ باد بر آنها که از روی پدر و مادر و همسر و نوزاد شهیدجواد تیموری حجالت نمیکشند..
خدایا چقدر خوب که تو هستی
چقدر خوب که تو خدایی
چقدر خوب که معادی هست...
لعن الله علی قوم الظالمین
مشق خون افسرمولا
🔻اجرای فرمان دونالد ترامپ برای منع صدور روادید برای شهروندان ایران و ۵ کشور عمدتا مسلمان دیگر از ساعاتی پیش به طور رسمی اجرایی شد
🔹واکنش وزیر خارجه ایران در توییتر: آمریکا حالا مادر بزرگهای ایرانی را از دیدن نوههایشان منع میکند؛ اقدامی که نمایشی واقعا شرم آور از خصومت کور علیه همه ایرانیها است.
خبرهای رسیده حاکی از آن است که ترامپ با خواندن توئیت بالا, از شدت ترس,سراسیمه با بیژامه خانگی به ایران آمده وپشت درب اتاق دارد التماس میکند! نفس ها در سینه حبس شده و همه منتظر هستند که ببینند,دستگاه دیپلماسی ما او را میبخشد یا خیر!😂😂😂
افسر مولا
متن شعر مداحی میثم مطیعی پیش از اقامه نماز عید فطر :
کار و همت همهی رنگ و بوی این خاک است
عرق کارگران آبروی این خاک است
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
پینه دست کم از پینه پیشانی نیست
کارگر، گرچه عرق، آب وضویش باشد
عرق شرم مبادا که به رویش باشد
آه از آن دست پر از پینه که حسرت بکشد
پدری کز زن و فرزند خجالت بکشد
ای نشسته صف اول! نکنی خود را گم
پی اقدام تو هستند هنوز این مردم
چند روزی تو مقامی به امانت داری
منصبت را نکند طعمه خود پنداری
راه میجویی اگر، شیوه مولاست دلیل
قصه آهن تفتیده و دستان عقیل
حرف تبعیض در آیین علی هرگز نیست
آهن سرخ گواه است خط قرمز نیست
پلک بر هم مگذارید که فرصت رفته ست
پلک بر هم زدنی فرصت خدمت رفته ست
ما نه آنیم که آموخته غرب شویم
پی هر وسوسهای سوخته غرب شویم
سیلی از کوخنشین، کاخنشین خواهد خورد
و زمینخوار سرانجام زمین خواهد خورد
«بیست سی» چیست که تعلیم جهان، از دل ماست
هان که جمهوری اسلامی ایران اینجاست
اگر از غرب رسد نسخه، خودش بیماری ست
قرص خواب است ولی چاره ما بیداری ست
تا ابد تربیت از مهر ولی میگیریم
مشق از غیرت ابروی علی میگیریم
ما بر آنیم که در مکتب او دیده شویم
با علی اصغر و قاسم همه فهمیده شویم
تا ابد سستی تسلیم مبادا با ما
وحشت از حربه تحریم مبادا با ما
باز تحریم جدیدی به سِنا رفت که رفت
جسم برجام چو روحش به فنا رفت که رفت
ذوق بیهوده ز برجام خطا بود خطا
تکیه بر عهد عمو سام خطا بود خطا
عهد با دزد سر گردنه بستیم ای دوست
بارها عهد شکست و نشکستیم ای دوست
هر چه میشد بَرَد از کیسه ما بُرد که بُرد
«بُرد بُرد» این بُوَد آری همه را بُرد که بُرد
گفته بودند که دشمن به تجارت آمد
پیر ما گفت که البتّه به غارت آمد
خواب دیدند صَلاح از طرف بیگانه است
به خود آییم نجات همه در این خانه است
کارزار است، قدم قاطع و محکم بردار
سخن از صلح بگو، اسلحه را هم بردار!
راه ما راه حسین است و به خون روشن شد
تکیه بر تیغ زد آن دم که جهان دشمن شد
نه به دل راه بده واهمه از اخم عدو
نه دلت غنج رود باز به لبخندی از او
دل به لبخندش اگر باخته ای، باخته ای!
گر ز اخمش سپر انداخته ای باخته ای!
غم مخور، سست مشو، با صف اعدا بستیز
مژده «لا تهنوا» میرسد از جا برخیز
تا بدانند که هان لشکر احمد ماییم
رزمجویان و دلیران محمد ماییم
ذوالفقار علوی بود برون شد ز نیام
مرحبا، دست مریزاد، سپاه اسلام
ناز شست تو دلاور حسن تهرانی
زنده ای تا به ابد، فاتح این میدانی
هست مدیون تو امنیتمان تا به ابد
هست ممنون تو ایران و جهان تا به ابد
اینکه چون صاعقه آمد به سرت تکفیری
ذوالفقار است که از غرش آن میمیری
وقت آن است سر جای خودت بنشینی
با دم شیر مکن بازی، بد میبینی!
نوش جان همهتان سیلی شش موشک ما
که صدایش برسد تا به ریاض و حیفا
(شترقش برسد تا به ریاض و حیفا!)
این قدَر بمب نچسبان به کمر ای نامرد!
صبر کن موشک ما منفجرت خواهد کرد
ای ابوجهل که در کشتن خود استادی
خر دجالی و افسار به صهیون دادی
ای سیه روی که از نفت سعود آمده ای
بچه ابلیس که از ناف یهود آمده ای
دشمن از ابلهیاش در طمع خام افتاد
تشت رسواییاش اما ز سر بام افتاد
جاهلیت چه سعودی و چه غربی یکجا
گرم رقصند، عجب منظره ای باب هَجا
رقص شمشیر چو در خیمه دشمن برپاست
سپر انداختن و طعنه به شمشیر خطاست
آری آرامش ما مرد خطر میطلبد
صبح پیروزی ما خون جگر میطلبد
«میوزد از همه جا بوی گل یاس شهید
از کجا آمده اند این همه عباس شهید
ذوالجناح از نفس اینبار نخواهد افتاد
علم از دست علمدار نخواهد افتاد»
در دفاع از حرم، آیینه آن سقاییم
همچو عباس، علمدار ولایت ماییم
این زره پشت ندارد منگر برگردیم
تیغ در دست، به ره، منتظر ناوردیم
قدس ای قبله آغاز که پایان با توست
مهر باطل شدن فتنه شیطان با توست
تو کلید همه گمشدگیها هستی
قدس ای قدس! تو آزادی دنیا هستی
منشینید به غم شام بلا میگذرد
راه ما از سفر کرببلا میگذرد
#لااقل یکبار بخوانید و بعد نقد کنید!