اللهم الرزقنا 3 روز تنفس در صحن و سرای حرم امام رضا(ع)....
هوای دلم خوب نیست
#افسرمولا
کجای دنیا سراغ دارید؟
که پدری دم مرگ
لحظه ی خداحافظی
به دخترش بگه بی تابی نکن
اولین نفری که به من میپیونده و از دنیا میره
تویی دخترم
کجای دنیا
دختری با شنیدن این جمله ی بابا
خوشحال میشه؟!!!!
آره
یه دختری توی مدینه
وقتی اینو از بابا شنید
خوشحال شد...
چون توی جماعتی زندگی میکرد
که عقلشون تعطیل بود
#یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی
#دختر بابا
افسرمولا
ژن خوب برا اون مادر شهیدیه
که تا زمانی که پسراش پیشش بودن
میگفت یادم نمیاد بی وضو رو زمین خدا راه رفته باشن
وقتی هم هر سه تاشون یکی یکی شهید شدن
نگفت کاش میشد هادی....نعمت...حجت رو داماد میکردم
نگفت کاش پسرام میرفتن خارج از کشور و درس میخوندن و بعد از جنگ
برمیگشتن مملکتشونو آباد میکردن
ژن خوب متعلق به این مادر 3 شهید هست که نگفت
مملکت که فقط گوشت جلو توپ تانک نمیخواد
دکتر و مهندس و...هم میخواد
ژن خوب رو خدا به هرکی هرکی نمیده
وقتی هم میده
اون آدما چون ژنشون خوبه هیچوقت نمیان بگن من خون خوب تو رگهامه
میگن: هذا من فضل ربی
اونایی که ژنشون خوبه توی تاریخ گم نمیشن
اما ما آدمایی رو داریم که همین الان زنده هستن
راه میرن... کار میکنن و...اما تو زمان گم شدن...
#شهیدان بهمنی نژاد
افسرمولا
خواستم بنویسم که امشب چه چیزی روزی ام شد
کجا رفتم
چه دیدم
چه شنیدم
اما در یک مطلب بلاگ نمیگنجد
شهدا زنده اند...
باور کنید زنده اند...
فقط همین.
# 31 تیرماه
منزل شهید مدافع حرم
سالگرد ازدواج او و همسرش
افسر مولا
امشب شبی غریب است برای من
به غربت همان پنجره های بقیع
که اینهمه راه پشت سر گذاشتم
تا به بین الحرمین مدینه برسم
تا رئیس مذهب شیعه را زیارت کنم
اما راهم ندادند
گفتند زیارت رئیس مذهبتان که در آغوش خاک است
شرک محسوب می شود!
مانند یتیمان پشت پنجره های بقیع نشستم
با انگشت روی زمین نوشتم:
غریب مدینه...
آمدم... راهم ندادند...
شهادت امام صادق(ع)
آجرک الله یا صاحب الزمان
افسر مولا
دنیای عجیبی داریم...
حس های متفاوت از زندگی که در همین ثانیه ها همواره جریان دارند...
همین حالا دختری چشمانش روی پیامک محبت آمیز همسرش به خواب رفت...
همین حالا پدری چشم هایش را بدون خداحافظی, برای همیشه بست...
همین حالا یک سرباز صهیونیست با پوتین به درب خانه دخترکی کوبید...
همین حالا در بین الحرمین, حال کسی منقلب است و چشم دوخته به گنبد طلا
همین حالا در زندان ابوغریب...تلخ است...نمی گویم...
همین حالا مردی در باب الجواد حرم امام رضا نشسته است, دارد سخت اشک میریزد و می گوید: یا امام رئوف,حالا که سرت خلوت شده...دستی به این دلم نمیکشی؟؟؟
همین حالا همسر مدافع حرمی دلش بدجور شور میزند...
همین حالا دختری روی سجاده اشک میریزد, صدا میزند:
میگوییم شما زنده ای اما چشم ما نابیناست
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت...
از دست غیبت تو شکایت نمیکنم
تا نیست غیبتی,نبود لذت حضور...
خدایا ثانیه های عمرم را درگیر خودت کن...
خدای مهربان من! در خوشی و ناخوشی مرا از آغوشت جدا نکن...
مناجات افسرمولا
بعضی وقت ها لابه لای حساب و کتاب های آدم ها
اتفاقاتی میوفتد که با هیچ معادله ای دست یافتنی نیست
مثلا یک شهید برایت خانه ای جور کند
که هزینه اش یک دهم قیمت خانه های همسایه اش باشد...
مستأجر یک پدر شهید باشی
که اجاره ات را بالا نبرد
که سر ماه برایت چوب و خط نکشد
که آرام باشی
در خانه ای که قرآن تلاوت می شود
اهالی اش نماز میخوانند
که فرشتگان الهی در آن خانه در رفت و آمد باشند
خدای ما:
من به هرکس که بخواهم بی حساب عطا می کنم...
#افسرمولا