صدای نسل سوم

"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...شیعه می پژمرد اگر زینب نبود"

صدای نسل سوم

"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...شیعه می پژمرد اگر زینب نبود"

پیام های کوتاه
  • ۲۷ مرداد ۹۶ , ۰۲:۱۱
    "مرگ"
  • ۲۷ خرداد ۹۶ , ۱۰:۵۹
    "دعا"
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۱۴ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است


دستت که به جامِ جاودانگی برسد
شهید می شوی
چون جامِ جاودانگی نگاهت را به دنیا عوض می کند
و فانوسِ دستانت را پر از سوخت میکند
راه که روشن شد
هم خودت می بینی
هم اطرافیانت...

جاودانگی در درک حقیقی معارف دین است...

#افسر مولا با یک فانوسِ خاموش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۶ ، ۱۴:۵۲
افسر مولا

میخوای حس و حال خدارو درک کنی؟

میخوای خودتو بذاری جای خدا؟

به کسی محبت کن که خیلی بهت مدیونه

اما قدر زحماتتو نمیدونه و چشماشو میبنده و رد میشه

اونوقت تو نادیده بگیر و همینطور بازم بهش محبت کن...

میتونی؟


شدنیه 

مثل یک مادر که به فرزندش عشق میورزه اما گاهی بعضی از بچه ها

قدر نمیدونن و با کمال حق به جانب بودن مادرو فراموش میکنن


خدا هم اینهمه نعمت داده به بنده هاش

اینهمه مباهات کرده به خلق بنده اش

اما رد میشه و میره روی کارِ بنده های دیگه

خدا توقف نمیکنه روی تنگ نظری بنده ای

خدا عبور میکنه چون بنده های خوب زیاد داره 

چقد خوبه ما هم بتونیم عبور کنیم

چون یک خدای خوب داریم

که هم خدا ماست هم خدای تمام بنده های خوبش

راستی خدای خوب ما خدای بنده های ناسپاس هم هست 


خدایا صفاتت را در ما متجلی کن...

من عاشقی هستم که میخواهم شبیه معشوق باشم

من خالقی هستم که میخواهم شبیه مخلوق باشم

من عابدی هستم که میخواهم شبیه معبود باشم


افسر مولا



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۱۵:۵۵
افسر مولا

پنج سال می شود که ندیدمت

پنج سال می شود که صدای پر محبتت را نشنیده ام

پنج سال می شود که فقط به یک عکس دو نفره چشم میدوزم

و از حافظه ام مدد میخواهم که تورا برایم تجسم کند

تو را کنار خودم مثل همان عکس تجسم کند


دنیا بعضی جاها قطع میشود

غافلگیر میکند

دنیا گاهی انگار تمام تعاریفت را از خودش بهم میریزد!


من اینجا هنوز فراموشت نکردم

فراموشت نمیکنم

هنوز چادر نماز مساجد مرا به یادت می اندازد

هنوز هم گاهی موقع بلند شدن از زمین 

طوری انگشتانم را روی زمین میگذارم که تو میگذاشتی


گاهی مثل خودت جلوی آینه راه می روم

هربار که چادر مشکی میدوزم و برای اولین بار می پوشم

مادرم میگویند

چقدر شبیه تو شده ام

و هر دو سکوت پر بغضی میکنیم و...


یادت باشد 

تو نیستی

اما من هنوز به یادت هستم

یادت باشد 

تو نیستی اما من هنوز منتظرم تو را ببینم

یادت باشد

تو نیستی

اما من ....



#فرزانه


افسرمولا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۶ ، ۲۱:۳۶
افسر مولا

چون شوم خاکِ رَهش, دامن بیفشاند ز من

ور بگویم دل بگردان, رو بگرداند زمن

روی رنگین را به هرکس می نماید همچو گل

ور بگویم وبازپوشان,بازپوشاند ز من

چشم خود را گفتم آخر, یک نظر سیرش ببین

گفت می خواهی مگر تا جوی خون راند ز من

او به خونم تشنه و من بر لبش, تا چون شود

کام بستانم از او یا داد بستاند زمن

گر چو فرهادم به تلخی جان برآید, باک نیست

بس حکایتهای شیرین, باز می ماند ز من

گر چو شمعش پیش میرم بر غمم خندان شود

ور برنجم, خاطر نازک برنجاند زمن

دوستان, جان داده ام بهرِ دهانش بنگرید

کو به چیزی مختصر چون باز می ماند ز من

صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم

عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند ز من


#یلدا

#امشب 3 بار تفأل به حافظ آنهم با یک نیتِ واحد

برایم همین را داشت ...


افسر مولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۶ ، ۰۲:۳۰
افسر مولا