سال 91 روی سنگ فرش حیاط مسجد جمکران حلقه زدیم و
گفتیم:خدایا!دیدار حضرت ماه نصیبمان کن!
گفتیم:برایمان کبوتری بفرست که غم های دلمان را به امام زمانمان در جمکران برساند ما که بال و پر نداریم که هر روز به جمکران بیاییم!!!
گفتیم فرج مولایمان را برسان!
حاجت روا هم شدیم...
چند هفته بعد چفیه ای به طرز جالبی از حضرت آقا به ما رسید.
فروردین 92 شهیدی 23 ساله از عملیات والفجر 8
اما فقط یک حاجت مانده!
فرج مولا
اسفندماه 93 یعنی پس از دو سال
وقتی وارد حیاط اصلی جمکران شدیم طبق معمول چشمانمان اول
بی اختیار رفت که به محل برگزاری آن حلقه به یادماندنی خیره
شود که ناگهان اتفاق عجیبی رخ داد!!!
محل برگزاری حلقه ما را با نرده های فلزی بشکل یک حلقه حصار کرده بودند!!!
جلوتر رفتیم تا ببینیم داستان چیست؟!
وقتی جلوتر رفتیم دیدیم آنجا شده کفتر خانه مسجد جمکران
یک کبوتر سفید و گندم های کف...
اینجا تنها کفتر خانه حیاط مسجد شده بود!
این سرا برات می دهد
کافیست روی سنگ فرشش بنشینی و با بغض رزق طلب کنی...
همچون کبوتران حرم
اللهم عجل لولیک الفرج
سفرنامه افسر مولا