(فریدون عباسی دوانی) متولد۱۳۳۷ در(کازرون )فیزیکدان ایرانی و
رییس سابق سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی ایران است.
از ابتدای انقلاب عضو سپاه پاسداران بوده و سه دور در جبهه جنگ عراق علیه ایران
حضور داشتهاست وی بعد از جنگ دکترای فیزیک هستهای گرفتهاست.
ایشان از متخصصین لیزری است که در طرح جداسازی و غنیسازی اورانیوم با لیزر
نیز شرکت داشته است
قطعنامه ۱۷۴۷ شورای امنیت، از فردى به نام فریدون عباسى دوانى با عنوان
«دانشمند ارشد وزارت دفاع و مرتبط با انستیتو فیزیک کاربردى» ایران نام برده
و او را مشمول تحریم قرار داده است.
فریدون عباسی دوانی صبح روز ۸آبان ۱۳۸۹مجروح شد و
به بیمارستان انتقال پیدا کرد.
آقای دکتر با توجه به توافق صورت گرفته بین ایران و گروه 1+5
در ژنو،به نظر شما گام بعدی توافقات چه خواهد بود؟
دکتر فریدون عباسی:
این موضوع گام به گام نیست که بگویم گام بعدی چیست؛
ما دیگر چیزی نداریم که بدهیم و امتیازی بگیریم
زیرا رآکتور اراک را تعطیل کرده ایم، غنی سازی 20 درصد هم متوقف شده
و سطح غنی سازی زیر پنج در صد نیز کاهش یافته وآسیب پذیر شده است.
تعداد ماشین های سانتریفیوژ را نباید افزایش دهیم
و ماشین های نسل جدید نباید نصب وتولید شوند؛
با این اوصاف گام بعدی ما باید تعطیلی غنی سازی پنج در صد باشد.
ممکن است اگر اجازه دادند رآکتور دیگری جایگزین رآکتور اراک بشود
که از نوع آب سنگین نباشد. وقتی رآکتور آب سنگین تعطیل شد،
تولید آب سنگین هم دیگر به درد ما نمی خورد و
من آینده روشنی در این توافقنامه برای دانش و فناوری هسته ای کشور
و امور وابسته به آن نمی بینم.
قبلا هم گفته بودم بهتر است قهرمان سازی نکنیم؛
آن هم بعد از دادن این همه امتیاز به طرف مقابل،
که ثمره این خوش خیالی و عجله را
در مواضع برنامه ریزی شده طرف مقابل دیدیم.
قهرمان کسی است که امتیاز ندهد و از حریف قدرتمند امتیازبگیرد.
چرا از شما و برخی دوستان شما استفاده نکردند؟
عباسی: دولت با افرادی که طرف های مذاکره قبلا نام آن ها را
در قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل ذکر کرده اند
و نامشان در فهرست ترور دشمنان است و یا ترور شده اند
نباید هم کاری داشته باشد!
فرصت صحبتی هم برای آشنائی کامل با دیدگاه های افراد موثر در دولت جدید
فراهم نشد تا از برنامه آن ها برای آینده صنعت هسته ای مطلع شوم.
لذا تمایلی به ادامه مسولیت نداشتم؛
نبودنم در مسئولیت را از الطاف خدا میدانمو باید اضافه کنم
در جهت کمک به دولت جدید!!!،از آنجا که این اشتیاق!!! در آن ها
دیده شده که از اطرافیان!!! اینجانب اطلاعاتی را بدون هماهنگی!!!
و شیوه توافق شده می گیرند،
گزارشی از توانمندی هسته ای کشور تا اول مرداد 92
درنوزده صفحه تهیه و تحویل شد.
عروسکهاى خوبى درست کردند؛ خوب هم بود؛
اوّل هم حسّاسیّت طرف مقابل را -یعنى مخالفین را، خارجىها را -
برانگیخت که اینها آمدند در مقابل باربى و مانند
اینها، این عروسکها را درست کردند؛ ولى نگرفت.
من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید
به فلان نام، یک پسرى را، یک دخترى را آوردید در بازار،
این عروسک شما را بچّهى ما اصلاً نمىشناسد -
ببینید، پیوست فرهنگى که میگوییم اینها است -
خب، یک عروسک است فقط،
در حالى که مرد عنکبوتى را بچّهى ما میشناسد،
بتمن را بچّهى ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کردهاند،
این فیلم را آنجا دیده، بعدکه میبیند همان عروسکى که در فیلم
داشت کار میکرد، در مغازه هست، به پدر
و مادرش میگوید این را براى من بخرید؛ عروسک را میشناسد؛
این پیوست فرهنگى است. شما بایستى این عروسک را که ساختید،
در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست میکردید
براى اینکه این عروسک معرّفى بشود پیش بچّهها؛ بعد که معرّفى شد،
آنوقت خودشان میخرند، ولى وقتى معرّفى نشد،
بازار ندارد و ورشکست میشود؛ و ورشکست شد.
یعنى یک چنین دقّتهایى را بایست کرد. بههرحال این تهاجم فرهنگى
به این شکل یک واقعیّتى است.
من خیلى نگران زبان فارسىام؛ خیلى نگرانم.
من میبینم کار درستى در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است.
همینطور دارند اصطلاحات خارجى بهکار میبرند.
ننگش میکند کسى که فلان تعبیر فرنگى را به کار نبرد و
به جایش یک تعبیر فارسى یا عربى به کار ببرد؛ ننگشان میکند.
این خیلى چیز بدى است؛
این جزو اجزاء فرهنگ عمومى است کهباید با این مبارزه کرد.
دوستان! زبان فارسى یک روزى از قسطنطنیّهى آن روز،
از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه قارّهى هند؛
اینکه عرض میکنم از روى اطّلاع است.
درآستانه- مرکز حکومت عثمانى - زبان رسمى در یک
برههى طولانىاى از زمان، زبان فارسى بوده.
در شبه قارّهى هند برجستهترین شخصیّتها با زبان فارسى حرف میزدند
و انگلیسها اوّلى که آمدند شبه قارّهى هند، یکى از کارهایى که کردند
این بود که زبان فارسى را متوقّف کنند؛ جلو زبان فارسى را با انواع
حیَل و مکرهایى که مخصوص انگلیسها است گرفتند.
البتّه هنوز هم زبان فارسى آنجا رواج دارد و عاشق دارد...
اسم فارسى را با خطّ لاتین مینویسند! خب چرا؟
چه کسى میخواهد از این استفاده کند؟
آن کسى که زبانش فارسى است
یا آن کسى که زبانش خارجى است؟
اسم فارسى با حروف لاتین!
ما در برخورد با مسائل تهاجمى، پدیده را در اوّل ورود،
حتّى قبل از ورود بایدبشناسیم.
فرض کنید یک چیزى، یک فکرى، یک روشى در دنیا دارد رایج میشود؛
پیدا است که این اینجا خواهد آمد-خب دنیا دنیاى ارتباطات است،
دنیاى اتّصال و ارتباط است، نمیشود حصار کشید -
قبل از آنکه بیاید، به فکر باشید
که برخورد حکیمانه با این چیست. معناى این همیشه این نیست
که ما آن را رد کنیم؛ نه،گاهى یک پدیدهاى است که ما آن را میتوانیم
قبول کنیم، گاهى پدیدهاى است که میتوانیم اصلاح کنیم،
گاهى پدیدهاى است که میتوانیم یک ذیلى برایش تعریف کنیم که آن ذیل،
مشکل آن را برطرف کند.
دیر جنبیدن،
دیر فهمیدن،
دیر به فکر علاج افتادن،
این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتى
میشوید که نمیتوانید با آنها مواجه بشوید.
پس من نمیگویم که فقط موضع دفاعى داشتهباشیم-
البتّه وقتى تهاجم هست، انسان باید دفاع کند؛ شکّى نیست -
توصیهى من فقط موضع دفاعى نیست؛
امّا موضع اثباتى، موضع تهاجمى، موضع حرکت صحیح باید داشته باشیم.
بههرحال در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترین کار، انفعال است؛
زشتترین کار، انفعال است؛ خسارتبارترین کار، انفعال است.
فرهنگ مهاجمنبایدمارا منفعل بکند؛
حدّاکثر این است که بگوییم خیلى خب، ما در مقابل این
نمیتوانیم یک حرکتى انجام بدهیم، امّا منفعل هم نمیشویم.
منفعل شدن و پذیرفتن تهاجمدشمن،
خطایى است که بایستى از آن پرهیز کرد.
ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگى را مطرح کردیم؛
بعضىها اصل تهاجم را منکر شدند؛ گفتند چه تهاجمى؟
بعد یواش یواش دیدند که نه فقط ما میگوییم، خیلى از کشورهاى
غیرغربى هم مسئلهى تهاجم فرهنگى را مطرح میکنند و میگویند
غربىها به ما تهاجم فرهنگى کردند؛ بعد دیدند که خود
اروپایىها هم میگویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگى کرده! لابد دیدهاید،
خواندهاید که گفتند: فیلمهاى آمریکایى، کتابهاى آمریکایى چه
تهاجم فرهنگىاى به ما کردهاند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار میدهند.
بعد بالاخره به برکت قبول دیگران، اینحرف ما هم مورد قبول
خیلى از کسانى که قبول نمیکردند قرار گرفت!
تهاجم فرهنگى یک واقعیّتى است.
صدها - حالا من که میگویم صدها، میشود گفتهزارها؛
منتها حالا بنده چون یکخرده در زمینههاى آمارى
دلم میخواهد احتیاط کنم،میگویم صدها -
رسانهى صوتى، تصویرى، اینترنتى، مکتوب در دنیا دارند کار میکنند با
هدف ایران! با هدف ایران! نه اینکه دارند کار خودشان را میکنند.
یکوقت هست که فرض کنید رادیوى فلان کشور یا تلویزیون فلان کشور
یک کارى دارد براى خودش میکند؛ این نیست، اصلاً هدف اینجا است؛
با زبان فارسى برنامه میسازند؛ آن را با وقت استفادهى فارسى
زبان یا عنصر ایرانى تطبیق میکنند؛ مسائل ما را رصد میکنند
و بر طبق آن مسائل، موضوعات و محتوا براى رسانهى خودشان
تهیّه میکنند؛ یعنىکاملاً واضح است که هدف اینجا است.
خودشان هم میگویند، انکار هم نمیکنند.
بخشی از کنایه های مستقیم و غیرمستقیم روحانی در گزارش 100 روزه اش
نسبت به دولت گذشته و رییس آن،که قضاوت را برعهده ی مخاطبان می گذاریم:
1- در زمان تحویل دولت کشور از لحاظ کالاهای اساسی دچار مشکل بود
2- در یکی از استان ها تنها برای سه روز گندم داشتیم
3- خزانه خالی بود
4- سال 91 رشد 5/8 - درصد و تورم بالای 30 درصد و
در زمان تحویل دولت تورم بالای 40 درصد بود
5- رکوردتورمی دولت قبل در 50 سال اخیر بی سابقه بود
6- دولت نهم و دهم پولدارترین دولت بود
7- دولت گذشته بدهکارترین دولت بود
8- برای مسکن مهر، چطور، کجا، با چه شرایط و در چه حجمی مسکن بسازیم
و پولش را از کجا بیاوریم. چون درست نیست که
پول مسکن را از جیب تک تک مردم درآورده باشیم
9- روابط دولت با دنیا در گذشته به جز چند کشور محدود در حد بسیار پایینی
قرار داشت و مشکلات فراوانی برای ایرانیان داخل و خارج از کشور نیز وجود داشت
10- در شرایطی که ما به سمت تحریم میرفتیم و
دولت هم این موضوع را میدانست،
میگفت که این تحریمها کاغذ پاره است و
وابستگیاش را به خارج در بخش اقتصادی بیشتر میکرد
11- متاسفانه در سالهای گذشته عمل ما با شعارمان سازگار نبود و
این موضوع برای کشور، مشکل ایجاد کرد
12- ما سایه سیاست را از روی ورزش برداشتیم.
اکنون چرا اصحاب فرهنگ خوشحالند چون ما فضای امنیتی را مقداری کنار زدیم.
13- در گذشته با کارشناسها فاصله گرفته بود و
دیدیم سازمان مدیریت و برنامه و بودجه تعطیل شد.
اما ما معتقدیم کارشناسها باید بیایند
14- آمار و ارقام نجومی از بدهی دولت گذشته به سیستم بانکی،
صندوق تامین اجتماعی و بازنشستگی، بخش خصوصی
15- تنها 30 درصد تسهیلات وعده داده شده به مردم در سفرهای استانی
محقق شده است
16- از سال 84 به بعد هرسال خرید داخلی گندم سالی 1 میلیون تن کم شد
جناب آقای روحانی!
از تمام اینها بگذریم!!!!
اما یک سوال:
آیا نامه حضرت امام خامنه ای به آقای احمدی نژاد،
نامه ای فرمایشی بود؟!
*********************************
بسماللهالرّحمنالرّحیم
جناب آقای دکتر محمود احمدینژاد -دامت تأییداته-
با توجه به تلاش باارزش هشتسالهی جنابعالی در مسئولیت خطیر ریاستجمهوری اسلامی ایران
و تجارب فراوانی که در این مورد اندوختهاید، شما را به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام
منصوب مینمایم.
توفیقات جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم.
سیّدعلی خامنه ای
۱۳مردادماه ۱۳۹۲
********************************
اگر فکر میکنید انتصابی فرمایشی بود!!!
پس چرا امام خامنه ای،خاتمی را بعد از اتمام هشت سال ریاست جمهوری
به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب ننمودند؟!!
همین مسئلهى انرژى هستهاى را که باید پشتوانهى مستحکم
اعتماد به نفس ما ملت ایران میشد، خواستند وسیلهاى بکنند
براى اینکه اعتماد به نفس را از ما بگیرند.
هى فشار آوردند که باید این را تعطیل کنید، باید آن را تعطیل کنید،
رسیدند به کارخانهى یو.سى.اف اصفهان،
گفتند: این را هم باید تعطیل کنید. آن مقدمات اوّلى است.
بنده آن وقت به مسئولین گفتم که اگر این حرف را گوش کردید،
فردا خواهند گفت باید معادن اورانیوم را هم که توى این کشور هست،
کلاً یکجا جمع کنید بدهید به ما،
تا خاطرجمع شویم که شما نمیخواهید بمب اتم بسازید!
این فرایند عقبنشینى البته براى ما یک فایدهاى داشت - بىفایده نبود
این عقبنشینىها - فایدهاش این بود که هم خودمان وعدهها و حرفهاى رقباى
اروپائى و غربى را تجربه کردیم، هم افکار عمومى دنیا تجربه کرد.
امروز هر کس به ما میگوید آقا تعلیق موقت بکنید،
ما میگوئیم تعلیق موقت را که یک بار کردیم؛ دو سال!
دو سال تعلیق موقت کردیم. فایدهاش چه شد؟
اول گفتند موقت تعلیق کنید، گفتند تعلیق داوطلبانه بکنید؛
ما هم به خیالموقت و به خیال داوطلبانه، تعلیق کردیم.
بعد هر وقت اسم از برداشتن تعلیق آمد،
یک قرشمال بازىاى در سطح دنیا درست کردند -
در سطح مطبوعات و رسانهها و محافل سیاسى -
واى، داد، داد، ایران میخواهد تعلیق را بشکند!
تعلیق شد یک امر مقدس که ایران اصلاً حق ندارد نزدیکش برود!
ما این را تجربه کردهایم؛ دیگر، تجربهى جدیدى نیست.
آخرش هم گفتند: این تعلیق موقت کافى نیست؛
اصلاً باید بکلى بساط اتمى را جمع کنید.
همین اروپائىها که میگفتند شش ماه تعلیق کنید، وقتى این کار را کردیم،
گفتند بایستى جمع کنید!
این فرایند عقبنشینى، این فایده را براى ما داشت؛
هم براى خود ما تجربه شد، هم براى افکار عمومى دنیا تجربه شد.
لیکن عقبنشینى بود دیگر؛ عقبنشینى کردند.
جوانب قضیّه را بسنجید، ببینید چه چیزهایى است که موجب میشود
جامعهى ما دچار میل به کمفرزندى بشود. این میل به کم بودن فرزند،
یک عارضه است؛ والّا انسان بهطور طبیعى فرزند را دوست میدارد.
چرا ترجیح میدهند افرادى که فقط یک فرزند داشته باشند؟
چرا ترجیح میدهند فقط دو فرزند داشته باشند؟
چرا زن بهشکلى، مرد بهشکلى پرهیز میکنند از فرزنددارى؟
اینها را بایستى نگاه کرد و دید عواملش چیست؛ این عوامل را پیدا کنید،
براى علاج این عوامل بیمارىزا - که به اعتقاد بنده
اینها عوامل بیمارىزا است -
متخصّصین و صاحبان اندیشه را بخواهید فکر کنند.
فرض کنید مثلاً بالا رفتن سنّ ازدواج؛ خب بلاشک یکى از چیزهایى که بارورى را
محدود میکند، بالا رفتن سنّ ازدواج است؛ خب، این یکى از کارهایى است
که باید در کشور فکر بشود. چرا سنّ ازدواج در کشور ما بالا رفته؟
مگر جوان هفده ساله، هجده ساله، نوزده ساله،
احتیاج ندارد به اطفاء نیاز جنسى و غریزهى جنسى؟
ما باید به این فکر کنیم. خب، از آنطرف میگویند که اینها خانه ندارند،
شغل ندارند، درآمد ندارند؛ ببینیم چگونه میشود کارى کرد که
همهى اینها با هم جمع بشود.
ما نباید تصوّر بکنیم که حتماً بایستى یک نفرى
یک خانهى مِلکى داشته باشد،
یک شغل درآمددارى داشته باشد، بعد ازدواج بکند؛ نه،
اِنَ یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه؛
این قرآن است [که] با ما دارد اینجور حرف میزند.
فرهنگسازى در این مسئله مثل خیلى از مسائل دیگر اجتماعى،
حرف اوّل را میزند؛ باید فرهنگسازى بشود که
متأسّفانه امروز این فرهنگسازى نیست، تعطیل است؛
با اینکه حالا گفتهشده،ما هم گفتهایم،دیگران هم گفتهاند،در مجلس هم مطرح
شده، بعضىها هم کم و بیش اینجا و آنجا بحث میکنند،
لکن کار فرهنگى به معناى صحیح انجام نگرفته.
اکتفا نکنید به اینکه یک میزگردى تشکیل بشود و سخنرانىاى گذاشته بشود و
بعد مثلاً تعدادى مقاله چاپ بشود؛ اینها کارهاى لازمى است، امّا ناکافى است؛
بایستى از امکاناتى که در کشور وجود دارد استفاده کنید، فکر را در کشور
بگسترانید؛ آنوقت فکرى هم که گسترش پیدا میکند،
باید فکر عمیق و اساسى و منطقى و قانعکننده براى هر کسى باشد...
آنچه بنده توصیه میکنم این است که توانایىهاى مجموعهى بسیج را باید بالا برد؛
الزاماتى وجود دارد:
الزامات اخلاقى،الزامات رفتارى، الزامات عملى.
الزامات اخلاقى، یعنى ما در درون خودمان اخلاقیات نیکوی اسلامی را پرورش بدهیم؛
از جملهى این اخلاقیّات صبر است،از جملهى این اخلاقیّات گذشت است،
از جملهى این اخلاقیّات حلم و ظرفیّت داشتن و
جنبه داشتن است،
از جملهى این اخلاقیّات تواضع است؛ این خصوصیّات را در درون خودمان تقویت کنیم.
الزامات رفتارى هم این است که همین خلقیّات نیکو را در عمل با مردم،
در عمل با محیط، در تعامل با جامعه و انسانها به کار ببریم.
شما به توفیق الهى خواهید توانست الگو و نمونهى کاملِ تمدن نوین اسلامی
را در این آب و خاک تشکیل بدهید؛ براى اینکه بتوانید این وظائف بزرگ را
انجام بدهید، بایستى دین را، تقوا را، عفّت را، پاکیزگىِ روحى را
در میان خودتان هرچه بیشتر ترویج کنید و تقویت کنید.
جوانِ امروز احتیاج دارد به دین، به تقوا، به علم، به نشاطِ کار، به امانت،
به عفّت، به [انجام] خدمات اجتماعىو به ورزش